آرزوهایم
سلام
کوچکتر که بودم دوست داشتم دوچرخه ای داشته باشم و کمی بعد موتور سیکلت، بعدش دوست داشتم یه ماشین ساده داشته باشم و ...
همه ما با یه نگاه به زندگی خودمون و آرزو هامون میبینیم خواسته های ما تمومی نداره و این خواسته های کوچک و بزرگ و بزرگتر هست که گاهی اوقات آرامش ما را میگیره همین خواسته ها هست که باعث میشه به بعضی ها حسادت کنیم یا اینکه چون نمیتونیم بهشون برسیم عصبی و افسرده میشیم.
همین الان یه سوال از خودتون بکنین آیا واقعا جایی هست که خواسته هامون تموم بشن؟
در دنیای امروز مدام انسان ها را حریص میکنن به پولدار شدن و وقتی انسان پولدار شد بازم بهش فشار میارن که اینقدر کمه باید پولدار تر بشی و خلاصه این انسان معاصر همش دنبال پولدار شدن و پولدار تر شدنه بدون این که از این ها یه آرامش اصیل و همیشگی را تجربه کنه.
امیر المومنین(ع) ما را با یک گنج تمام نشدنی آشنا میکنن که هر چقدر ازش مصرف کنیم بازم تموم نمیشه اونم چیزی نیست جز "قناعت".
(حکمت 57)
جواب این تشنگی انسان حریص تر شدن نیست بلکه این گنج قناعته که ما را آروم میکنه. قناعت یعنی من راضیم و در حد کفافم دارم. خود این رضایت باعث شکر گذاری میشه و لذت و عیش انسان را از زندگی بالا میبره.
خب پس از حالا به بعد شمایین و این گنج پنهان و محاله کسی که گنج داره غصه بخوره که چرا من چیزی ندارم. به نظرتون میشه کسی گنجی داشته باشه و بازم غم بخوره اونم گنجی که تمامی ندارد.
به نظرم خوبه همه ما در محل کارمون این حکمت نهج البلاغه را نصب کنیم تا کمی آروم تر باشیم:
"قناعت" گنجی است پایان ناپذیر.
التماس دعا
حامد حاجی علی اکبری