☆☆تــــــــــلنگُرتـــــفـــــکّــــــــــر☆☆

⇦سایت تلنگر⇨
☆☆تــــــــــلنگُرتـــــفـــــکّــــــــــر☆☆
سلام دوستان ♥♥♥♥♥

⇦⇦⇦⇦برای ورود به صفحه اول سایت و دیدن مطالب جدید،بالای سایت،سمت راست،بر روی گزینه * #خانه *کلیک کنید⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨
امیدوارم که بهترین رو از وبلاگ کوچک بنده ،ببرید و دعـــــامون کنید.

بعنوان کوچکترین و حقیرترین خادم اهلبیت_صلوات الله علیهم_سعی درارسال مطالبی دارم که مورد استفاده عزیزان بازدید کننده باشد.و همچنین لذت بخش♥♥
مهم نیست که چه تعداد بازدید کننده داشته باشم ،بلکه مهم اینست که بتوانم در اینراه قدمی برداشته باشم .
مهم اینست که در یک سال فقط یک نفر،یک حدیث و مطلب زیبا را از این وبلاگ کوچک بیاموزد.
مارا بانظرات،انتقادات وپیشنهادات خود،خوشحال کنید
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
انتشار مطالب این وبلاگ=روشنگری
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاوره» ثبت شده است

چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۴۵ ب.ظ

آخرش به طلاق کشید

اخرش به طلاق کشید........

خانومه،صبح ساعت 7 میرفت واس پرستاری تو بیمارستان تا ساعت 10 شب....(میگفت زن باید مقتدر باشه)

راستی 12،13 ساعت سر کار بوده و خلاصه،کلّی با آقای دکتر و خانم دکترها بعنوان همکار و رفیق بگو بخند داشتند و خلاصه کلّی با هم سر و کلّه زدن....

حالا که شب میرسید خونه>>>>خانومه خسته و کوفته و دیگه از فرط خستگی اخلاقش بد شده و خوابش میاد و حوصله حرف زدن با شوهرش رو نداشت.

این کار هر شبش بود  وقت رسیدگی به بچه و شوهرش رو نداشت

ولی بجاش شب میخوابید و استراحت میکرد ،تا صبح که سر کار میره، با همکارهاش کلی بگن و بخندن وخاطره واسه هم تعریف کنن.

 تا اینکه از هم خسته شدن و .... آخرش به طلاق کشید...

کمی با هم زندگی کنیم....

بدور از کینه....

بدور از ناراحتی و ضعف اعصاب و...

کمی با منش أئمه علیهم السلام باشیم....

تــلــنـگـر تـفـکــر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۵
♡ ✧ـ؋ــیـروز ڪــاشـی♡ ‌ ‌◉علیرضالو